امروز : 08 بهمن 1403
جهش تولید با مشارکت مردم
پرچم جمهوری اسلامی ایران
FR
  • تاریخ انتشار : 1398/02/31 - 13:08
  • تعداد بازدید : 1503
  • زمان مطالعه : 7 دقیقه
چراغی روشن در جنگل

گزارشی از اقامتگاه بومگردی عشایری "گالش منزل" در ساری

در سفر به استان زیبای مازندران در 26 اردیبهشت ماه 1398 به بازدید اقامتگاهی بومگردی عشایری در کیلومتر 2 بزرگراه ساری به قائمشهر در روستای زیبای تلوباغ رفتیم. این اقامتگاه با مساحت 3500 متر مربع در فضای جنگلی به همت جوانی عشایری با همراهی خانواده اش راه اندازی شده است.

 پایگاه اطلاع رسانی سازمان امور عشایرایران - آدمی با طبیعت و محیط زندگی اش از دیرباز ارتباطی تنگاتنگ داشته است. به گونه ای که حتی به محل زندگی اش نامبردار شده است: شهری، روستایی و عشایری. انسان شهری هویتش با مناسبات شهری تعریف می شود و حتی این مناسبات در رفتار و خلقیاتش تأثیر به سزایی دارد. روستاییان و عشایر نیز هویتی دیگر پیدا می کنند. هویتی متفاوت از شهرنشینان. انسان شهرنشین در زمانۀ کنونی، نیاز دارد تا به اصل خودش و به فطرت پاک و محیطی دور از تعلقات شهری بازگردد تا شاید اندکی آسایش و تسکین بیابد و با انرژی گرفتن از محیطی که سرشار از پاکی و لطافت و زیبایی است بتواند دوباره به زیستش ادامه بدهد.


در گردشگری و بومگردی عشایری می توان علاقه مندان به همزیستی با طبیعت و محیط های پاک را به دامن دشت های زیبا برد تا انسان خسته از شهر، نگاهش را از دود و آهن و ساختمان های زشت امروزی به افق های سرسبز و ترنم زیبای چشمه ها و نواهای سحرانگیز موسیقی طبیعت و جشنها و آداب و رسوم عشایر بدوزد.


در سفر به استان زیبای مازندران در 26 اردیبهشت ماه 1398 و دیدار با مردان و زنان غیور عشایری این استان، عصر روز پنجشنبه به دیدار اقامتگاهی در کیلومتر 2 بزرگراه ساری به قائمشهر در روستای زیبای تلوباغ رفتیم. این اقامتگاه با مساحت 3500 متر مربع در فضای جنگلی به همت جوانی عشایری به همراهی خانواده اش راه اندازی شده است. این اقامتگاه زیبا دارای 4 اتاق کف خواب (با گرمایش بخاری هیزمی)، سرویس بهداشتی و حمام، امکانات رفاهی و تفریحی است.


ابراهیمی و همسرش لباس زیبای محلی پوشیده اند. او از خود، خانواده و کارش چنین می گوید: «نسل اندر نسل ما عشایر بوده است. از عشایر سوادکوه هستیم. این اقامتگاه مربوط به دام ما بوده. ییلاق مان در منطقه سوادکوه است. سه ماه از سال را در آنجا سپری می کنیم و نه ماه دیگر را در منطقه قشلاقی در این جا در روستای تلوباغ هستیم. خودم فارغ التحصیل رشته دامداری هستم. در تولید مشکلات بسیار زیاد است. بحث بازاریابی و مواد اولیه باعث شد تا دامداری مان را محدود کنیم و کار اصلاح نژاد دام را انجام بدهیم و کارمان را به سمت ایده ای جدید ببریم. در این ایده تمام خانواده مشغول می شوند با حفظ دامداری و افزایش درآمد. در این اقامتگاه برای ما در درجه اول نحوه زندگی عشایر مهم است. آیین و سنتها و مراسمی که عشایر ما در گذشته داشته اند. حفظ آنها در این جا برای ما مهم بوده. در کنارش صنایع دستی مان، صنایع غذایی مان و صنایع تبدیلی مان که خودمان تبدیل می کنیم. ماست، کره، سرشیر و پنیر که همه اینها را همین جا تبدیل می کنیم و مسافران وقتی به اینجا می آیند، هم زندگی ما را می بینند و هم محصولات مان را خریداری می کنند. خانمم فارغ التحصیل صنایع دستی است. این موضوع را به دامداری ربط دادیم و از ایده هایش در دامداری استفاده کردیم که خدا را شکر جواب خوبی گرفتیم. من به تنهایی وارد این موضوع نشده ام، بلکه در کنارم دیگران هم هستند. دایی ام که کارشناس ارشد علوم دامی است و کارشناس لیدر طبیعت گردی هم هست که همراه ماست. دو نیرو دارم که از زمانی که دامدار بودم با من هستند که الان هم کمک می کنند در نان پختن و پذیرایی از میهمانان.»


اینجا هر کسی مشغول کاری است. یکی استکان ها را می شوید. خانمی جارو می کند. دختر کوچکی بزغاله ای را در بغل گرفته و نوازشش می کند. هوای مطبوعی است: «همه افراد خانواده ام در این جا کمکم می کنند. در بحث قالی بافی، حصیربافی و جوراب بافی هم وارد شده ایم .حضور خانمها در این کار توانسته رونق خاصی به کارمان بدهد.


 


 


 


یکی از مشکلات اصلی ما بحث خروج دام از جنگل و مرتع بود. مشکل دیگر ما تبدیل شدن زمین های زراعی به ویلا و خانه های مسکونی است. هزینه های خورک دام هم افزایش یافته است. پرورش گوسفند به تنهایی چندان توجیهی برای عشایر ندارد. مشکل دیگر ما نوع برخورد با دامدار است. نگاه به دامداری در جامعه چندان مثبت نیست. دامدار را عامل آلودگی محیط می دانند. برخورد مردم با دامدارها عموماً سرد است.»


قرار است ساعتی دیگر، گروهی از زنان تهرانی که قبلاً  هماهنگی کرده اند، به اقامتگاه بیایند: «در سه سال اخیر با راه اندازی اداره امور عشایر در استان مازندران کمک های بسیار خوبی به دامداران استان در پرداخت تسهیلات، ارائه خدمات و تامین خوراک دام شده است. در مباحث علمی دامداری هم وارد شده اند مثل "همزمان سازی فحلی" و استفاده از دام محدود با ظرفیت تولید بیشتر که دیگر نیاز به مرتع و جنگل نباشد که با برنامه ریزی های انجام شده می توانیم خیلی اصولی توان تولیدیمان را بالا ببریم...»


مشکلات همیشه هست. می توان با عزمی جزم موانع موجود را از سر راه برداشت و آدمی به امید زنده است: «مهم ترین مشکل دامدار عشایری در دریافت تسهیلات بانکی، ضامن است. با ارزش ترین چیزی که  عشایر دارند همان دامشان است و سندی ندارند که به عنوان ضمانت وام به بانک بدهند. امیدوارم برای دامدارانی که ایده های نو دارند و می توانند به نوعی موجب افزایش درآمدزایی شوند، امتیازی در بانک ها و ضمانت وام ها ایجاد کنند تا بتوانند راحت تر وام بگیرند. ما در حال حاضر خیلی فرقی با یک وام گیرنده عادی نداریم. همان ضوابطی را که او باید داشته باشد، من هم باید داشته باشم... درخواستم از اداره امور عشایر استان این است که با دستگاه ها صحبت کند تا بین دامدارانی که چنین ایده هایی دارند با بقیه دامداران تفاوت قائل شوند و امتیازی برای آنها ایجاد کنند. مشکلی که این اقامتگاه دارد جاده و وضعیت آن است...» 


 



 


ساعتی گذشته است و میهمانان وارد اقامتگاه می شوند. با آمدن آنها ابراهیمی نیم نگاهی به آنها می کند. رضایت را می توان در عمق نگاهش دید: «ایده ایجاد اقامتگاه بومگردی را اولین بار با آقای کاظمی و خانم محمودی در اداره عشایری استان مطرح نمودم و مشورت کردم. پیش از این چند سالی بود که در بحث صنایع تبدیلی وارد شده بودم. محصولات لبنی تولیدی ام را خودم تبدیل به ماست، کره و پنیر می کنم و بعد به بازار عرضه می کنم. عضو صندوق اعتبارات خرد زنان عشایری هم هستیم. یکی از این صندوقها به مدیریت مادرم است. این صندوق حدود 30 نفر عضو دارد. کار تبدیل محصولات لبنی را به این افراد سپرده ایم. چند سالی هم محصولات مان را در نمایشگاه ها عرضه کردیم. البته نمایشگاه سختی های زیادی دارد؛ هم سختی رفت و آمد و هم مشکلات خود نمایشگاه. حالا دیگر چندان نیاز به حضور در نمایشگاه ندارم چرا که با ایجاد این اقامتگاه ثابت، مشتری های خوبی پیدا کرده ام که هم برای خرید محصولات می آیند و هم برای دیدن زندگی عشایری...»


دیگر باید برای پذیرایی از میهمانان برود و فرصت چندانی برای ادامه گفتگو نیست. او درباره برنامه هایش برای پذیرایی از میهمانان چنین می گوید: «میهمانان در این اقامتگاه یک روز زندگی عشایری را تجربه می کنند. یک میهمان از یک صبح تا غروب زندگی یک روزه عشایر را تجربه می کند و با آداب و رسوم آنها آشنا می شود. می تواند حتی با ظرفیتی که ایجاد کرده ایم در کنار عشایر اسکان پیدا کند. فعلاً در اینجا در حد 20 نفر امکان اسکان داریم. به میهمانان غذاهای محلی و سوغاتی هایی می دهیم، برای آنها بازی های بومی- محلی، موسیقی محلی، طبیعت گردی و مراسم شیردوشی و تولید فرآورده های لبنی را برنامه ریزی کرده ایم. اطرافیان و اقوام من در روزهای اول فکر می کردند که شاید چندان موفق نشویم و استقبالی صورت نگیرد. با این که چندان تبلیغاتی نداشته ایم، اما استقبال خوبی شده است. هنوز کار ما کامل نشده و تازه 10 درصد ظرفیت موجود را داریم. در گردشگری باید به روز باشیم. ما تازه در شروع کار هستیم. این ایده را از دو سال پیش داشتم. متاسفانه در ییلاقات نتوانستم آن را اجرا کنم به خاطر وجود دستگاه های موازی و سخت گیری های اداره منابع طبیعی...»


تا افطار زمانی نمانده و موسیقی زیبای محلی فضا را پر کرده است.


   تهیه و تنظیم: یوسف نیک فام


 



مازندران - ساری - تلوباغ - اقاماتگاه بومگردی عشایری "گالش منزل"


کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

تنظیمات قالب